گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر

بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر

خرم آن روز که با دیده گریان بروم

تا زنم آب در میکده یک بار دگر

از دوستی که پروفایلم رو عشقولانه کرده تشکر می کنم...کلبه خرابه ی مارو صفا دادی.......راضی به زحمت نبودم

شاد باشی

روبه روی شما

دست به سینه

عرض ادب

با سلام خدمت بابك جان عزيز

بارها درون خود را انديشه كردم ولي همچنان جاي سوال است؟

اين عشق چست كه تارو پودي برام نگذاشت؟

اين چه حسي است كه عقل را نمي شناسد؟

اين چه حسي است كه جسم را پير اما روح را جوان مي كند؟

ولي چه بايد گفت ايا اين حس است يا تمام روح از ان ساخته شده است؟

با تشكر از مطلب زيبا و نظر هاي زيبايت.

در پناه حق

وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد . فقط به سادگی بگو .. همه اش تقصیر من بود....!!!!!!!!!

خداحافظ دوستان عزیز من

ساعت 1:15 نیمه شب...مورخه یک بهمن1390

شاید باور نکنید ولی شعر قبلی که نوشتم بیشترش تاثیر گرفته از یکی از فیلمهای آلن دلون به اسم دایره خونین بود....فیلمهاش واقعا به آدم حس میده

واقعا... صدای خسرو شاهی  با چهره آلن دلون خوب هماهنگ شده بود...شاید نصف محبوبیت آلن دلون تو ایران به خاطرهمین دوبله خوبش بود 

با عکس جدیدم حال می کنید...این عکسو تو فرانسه گرفتم

به درخواست مهران جان عکسم رو عوض می کنم...احتمالا یه عکس آلن دلون بزارم جاش

درود بر بابك جان

همچنان به نگاره مي نشينم

اي زيبارو ,اي زن

چرا درونت مالامال از حسرتست

چرا حسرت؟

چرا به دنيا نظاره مي كني ؟

دنيا سرشار از اين عشق نفرتيست.

چرا نفرت؟

مگه تو هموني نيستي كه گهواره بزرگترين تمدن ادمي در درونت ابستن گرفت

مگه تو هموني نيستي كه تمدن را به ادمي هديه كرد؟

مگه تو اني نيستي كه به عدالت سينه ات را چاك دادي؟

مگه تو همون ضعيفه نيستي ؟

شايد نهيفه؟

ولي چه بايد كرد؟

خوب است كوركورانه انديشه هاي زمونه رو تحريف نكنيم

اي زن همچنان پايدار بمان كه روزي نفست به عدالت خواهد شكفت؟

پايدار بمان و سكوت را نغمه كش؟

سكوت و سكوت و ديگر هيچ

با تشكر از اقا بابك و دوستار مطالب  زيباي شما.